بازخواني براهين قرآني عصمت در قرون نخستين(4)
بازخواني براهين قرآني عصمت در قرون نخستين(4)
5.آيه اولي الامر
براساس مطالعات تاريخي و آثار مکتوب موجود، نخستين بار آيه اولي الامر، به وسيله مرحوم ابوالصلاح حلبي براي اثبات عصمت ائمه اطهار(ع) مورد استفاده قرار گرفت. پس از وي مرحوم شيخ طوسي نيز به اين آيه استناد کردند.
مرحوم حلبي مصداق اولي الامر را همان ائمه(ع) دانسته است و مرحوم شيخ طوسي نيز روايات رسيده از امام باقر و امام صادق(ع) را دليل بر اين مدعا مي داند.(2)
پس از اين مقدمه مرحوم حلبي اين چنين به تقرير اين آيه مي پردازد: «لأن عموم طاعتهم مقتض لعصمتهم لأنه لو جاز عليهم القبيح مع إطلاق الأمر بطاعتهم في کل شيء لکان ذلک أمرا بالقبيح المتعذر منه تعالي»(3) به بيان ديگر مي توان گفت: امر به اطاعت از کسي به طور مطلق، به معناي عصمت او از ارتکاب گناهان است، خداوند ما را به اطاعت مطلق از امامان امر کرده است؛ پس امامان از ارتکاب گناهان معصوم هستند.
دليل مقدمه اوّل اين است که، صدور گناه از امام همراه با امر کردن مردم به اطاعت مطلق از او، در واقعاً امر به انجام گناه است. چنين کاري بر خداوند متعال محال است. از استدلال مرحوم حلبي به دست مي آيد که ايشان، به وسيله اين آيه به دنبال اثبات عصمت امام از گناه مي باشد. اما مرحوم شيخ طوسي، از اين فراتر رفته و قلمرو عصمت ثابت شده به وسيله اين آيه را، افزون بر گناه، عصمت از اشتباه نيز مي داند.(4)
بررسي
منابع روايي نخستين ما گوياي اين مطلب است که برخي ائمه اطهار(ع) براي اثبات فضيلت و برتري خود، به اين آيه استدلال کرده و خود را مصداق اين آيه دانسته اند اين موارد عبارتند از:
1.امام علي(ع) در شوراي شش نفره براي انتخاب جانشين پس از عمر بن خطاب، با اشاره به اين آيه، خود را مصداق آن مي داند.(5) همچنين ايشان در نامه اي به معاويه ــ که گويا پيش از جنگ صفين بوده است ــ با بيان اين آيه، فضيلت خود را براي معاويه يادآور مي شود.(6) همچنين آن حضرت ضمن سخنراني در ميان مهاجران و انصار، از اين آيه فضيلت خود را ثابت نموده است؛(7)
2.امام حسن(ع) پس از بيعت مردم با ايشان، با تلاوت اين آيه به مدح اهل بيت پيامبر اکرم(ص) پرداخت؛(8)
3.امام حسين(ع) زماني که معاويه از او مي خوهد بالاي منبر برود و خطبه بخواند، بر بالاي منبر خطبه اي شبيه خطبه امام حسن(ع) مي خواند و با اشاره به اين آيه، اطاعت مردم از خود و اهل بيت رسول الله(ص) را واجب مي دانند.(9)
گفتني است براساس منابع موجود، متکلمان پيش از مرحوم حلبي به اين آيه براي اثبات عصمت امام تمسک نکرده اند. برخي متکلمان اماميه، پس از مرحوم حلبي مانند مرحوم شيخ طوسي(10) و حتي برخي متکلمان اسماعيليه(11) را مي توان يافت که اين آيه را براي اثبات عصمت ائمه کافي دانسته اند متکلم شهير، مرحوم سيد مرتضي، با نص بودن اين آيه براي امامت اميرالمومنين(ع) مخالف است. همچنين در دلالت آيه بر عصمت امام(ع) با ترديد برخورد مي کند.(12)
استدلال به اين آيه را براي اثبات عصمت ائمه اطهار(ع) مي توان در چند محور بررسي کرد:
1.مصداق شناسي اولي الامر
الف.رواياتي که اولي الامر را امراء و فرمانروايان دانسته اند؛(13)
ب.رواياتي که مصداق اولي الامر را امام علي(ع) دانسته اند؛(14)
ج.رواياتي که مصداق اولي الامر را سه امام نخستين شيعه معرفي مي کند؛(15)
د.رواياتي که مصداق اولي الامر را اهل بيت يا آل محمد(ص) معرفي مي کند؛(16)
هـ.رواياتي که مصداق اولي الامر را به طور مبهم، اوصيا معرفي مي کند؛(17)
و.رواياتي که مصداق اولي الامر را امامان دوازده گانه(ع) معرفي مي کند.(18)
همچنين با مراجعه به منابع تفسيري اهل سنت، دست کم چهار نظريه درباره ي اولي الامر به دست مي آيد:
الف.حکام و زمامداران مسلمان و عادل؛(19)
ب.فرماندهان سري ها(20 و 21)
ج.علماي دين؛ (22)
د.اهل حلّ و عقد(23)
رواياتي که مصداق اولي الامر را ائمه اطهار(ع) دانسته اند، مستفيضه هستند. اگر استفاضه را در مباحث اعتقادي کافي بدانيم، مي توان مدعاي مرحوم حلبي را مبني بر اينکه، مقصود از اولي الامر، همان ائمه اطهار(ع) هستند، تأييد کرد. ضمن اينکه، اين روايات با روايات دسته دوم، سوم و چهارم منافاتي ندارد.
2.کيفيت استدلال
الف.مقدمات: استدلال مرحوم حلبي و شيخ طوسي دو مقدمه داشت: اولي الامر، ائمه اطهار هستند خداوند به طور مطلق ما را به اطاعت از اولي الامر امر کرده است.
پيش از اين، مقدمه اول را بحث و آن را تأييد کرديم. اما در مقدمه دوم، مقصود از اينکه خداوند به طور مطلق ما را به اطاعت از اولي الامر، امر کرده است، چيست؟ از آنجا که مرحوم حلبي، عصمت امام از گناهان و شيخ طوسي، عصمت امام از اشتباه را نيز نتيجه گرفته اند، مقصود آنها از مقدمه استدلال، اين است که خداوند ما را در گفتار و افعال به اطاعت از ائمه اطهار(ع)، امر کرده است. از آنجا که، خداوند حکيم به زبان مردم با آنها سخن گفته است، لازم است برداشت عرفي از اين آيه را به دست آورد.
با توجه به اين مقدمه بايد گفت: وقتي متکلمي به کسي مي گويد: «از فلاني به طور مطلق اطاعت کن»، ظاهراً مقصود وي اين است که «هرچه مي گويد انجام بده»، بدين معنا که او در گفته هايش دروغ نمي گويد يا اشتباه نمي کند؛ اما آيا علاوه بر آن ظهوري که ما از آيه به دست آورديم، مي توان گفت که خداوند در اين آيه، در صدد القاي اين است که «هر عملي نيز او انجام مي دهد تو اطاعت کن و انجام بده»، تا از اين رهگذر بتوان مدعي که اولي الامر از گناه نيز معصوم هستند؟
اگر قلمرو اطاعت از اولي الامر را به عمل آنها توسعه دهيم، لازمه اش اين است که اطاعت از اولي الامر را به حسب اطلاق آيه در تمام اعمال، اعم از عادي و ديني، واجب بدانيم؛ حتي اگر امام(ع) در روز به مقدار معيني خوابيد يا غذا خورد يا غذاي مخصوصي خورد و ...در اين صورت به حکم اين برداشت از آيه، اطاعت از او واجب و لازم است.
به نظر مي رسد، التزام به اين قول، نه قائلي دارد و نه مي تواند درست باشد؛ زيرا کمترين اشکال آن، لزوم تکليف به ما لا يطاق از سوي خداوند حکيم است.
بنابراين، بايد گفت: قدر متيقن از اين آيه، لزوم اطاعت از اوامر و نواهي اولي الامر است.
اگر عملي که انجام مي دهد، بگويد آن عمل واجب است؛ يا ما بدانيم که آن عمل واجب است، يا بگويد عملي را که انجام نمي دهد، حرام است، يا ما بدانيم که حرام است، در اينجا اطاعت از عمل نيز لازم است. در اينجا نيز کلام به اطاعت از اوامر و نواهي برمي گردد.
ب.نتيجه استدلال: مرحوم حلبي به وسيله اين برهان، عصمت امام از گناه و مرحوم شيخ طوسي عصمت از اشتباه را نيز نتيجه گرفته اند. با توجه به آنچه گذشت، روشن مي شود که اين آيه تنها براي اثبات عصمت ائمه اطهار(ع) از اشتباه و دروغ در اوامر و نواهي شان مفيد است. حال اين سؤال مطرح مي شود که مقصود از عصمت از اشتباه، عصمت از مطلق اشتباه است يا تنها اشتباه در تبيين دين؟ در پاسخ به اين سؤال، بايد گفت اساساً معناي اولي الامر چيست و آنها چه جايگاهي دارند؟ وقتي که مي گوييم «صاحب امر»، مقصود کدام امر است؟
مرحوم حلبي و شيخ طوسي به جزئيات اين بحث نپرداخته اند و براي يافتن پاسخ اين پرسش ها، بايد به روايات وارد شده در تفسير آيه مراجعه کرد.
بنابراين، مي توان مدعي شد که اولاً، اولي الامر، عنواني مبهم است. اگر آن را به لحاظ مصداقي، با «امامت» مساوي بدانيم، مي توان گفت اين آيه براي اثبات عصمت متصدي منصب امامت کافي است. اگر هم آن را يک عنوان مستقل و در عرض عنوان امام بدانيم، بايد گفت اين آيه براي اثبات عصمت ائمه اطهار(ع)، که مصاديق آن هستند، مناسب است، نه متصدي منصب امامت؛ ثانياً، اين آيه قابليت اثبات عصمت امام از دروغ و عصمت از اشتباه در امور ديني، پس از تصدي منصب امامت را دارد؛ زيرا پيش از آن، امام(ع)، امام و اولي الامر نبوده است؛ ثالثاً، اگر به وسيله اين آيه، عصمت امام از تمام گناهان را نيز بپذيريم، مي توان مدعي شد که اين آيه تنها عصمت امام از گناهان عملي، نه مخفيانه را ثابت مي کند؛ زيرا در همينجا است که بحث اطاعت مردم از آنان مطرح مي شود.
سخن آخر
نگارنده در اين نوشتار، در پي نارسا جلوه دادن براهين نقلي نبوده است، چنان که اثبات عصمت ائمه از تمام اشتباهات و گناهان عمدي و سهوي، از ابتدا تا پايان عمر نيز مدنظر نبوده است، بلکه هدف، ارائه پيشنهادي منطقي در مسئله عصمت است، مبني بر اينکه از آنجايي که يک برهان به تنهايي قادر به اثبات همه ساحت هاي موجود در قلمروي بحث عصمت نيست، بر انديشمندان ديني فرض است تا به طور مستقل براي عصمت هريک از ساحت هاي عصمت براهين اقامه کنند.
نتيجه گيري
آيه تطهير، آيه صادقين، آيه ابتلاء، آيه اهل الذکر و آيه اولي الامر. اين آيات از جمله مستندات قرآني دال بر عصمت امام(ع) هستند؛ چند نکته در اينجا حائز اهميت است:
1.آيه اهل الذکر دلالتي بر عصمت امام(ع) ندارد؛
2.مستندات قرآني دال بر عصمت امام(ع) از نظر قلمروي عصمت اثبات شده به وسيله آنان، با يکديگر متفاوتند؛
3.آيه تطهير به درستي ائمه اطهار(ع) را از ابتداي تا انتهاي عمر، از گناهان معصوم مي داند؛
4.ساير آيات ذکر شده قادر به اثبات عصمت امام، به طور مطلق از گناه و اشتباه عمدي و سهوي، از ابتدا تا پايان عمر، نيستند.
پي نوشت:
1.نحل: 43/انبياء: 7.
2.شيخ طوسي، التبيان، ج 3، ص 236.
3.ابوالصلاح حلبي، الکافي، ص 93.
4.ر.ک: شيخ طوسي، التبيان.
5.محمد بن حسن طوسي، الامالي، ص 545.
6.ابراهيم بن محمد ثقفي، الغارات، ج 1، ص 116.
7.شيخ صدوق، کمال الدين، ج 1، ص 275.
8.شيخ مفيد، الامالي، ص 349/محمد بن حسن طوسي، الامالي، ص 121.
9.احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 299.
10.حسن بن يوسف علامه حلي، الالفين، ص 65.
11.احمد حميد الدين کرماني، المصابيح في اثبات الامامة، ص 99ــ 96.
12.«...علي أن الآية لو دلت علي وجوب عصمة الأئمة، و النص عليهم علي ما اعتمدها ابن الراوندي فيه، وحکاه صاحب الکتاب في صدر کلامه لم تکن دالة علي وقوع النص علي أميرالمؤمنين(ع) بالإمامة...». (سيد مرتضي علم الهدي، الشافي، ج2، ص 257 و 258).
13.فرات کوفي، تفسير الفرات، ص 108.
14.همان، ص 108ــ110/علي بن ابراهيم قمي، تفسير القمي، ج 1، ص 141/شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 352/حاکم حسکاني، شواهد التنزيل، ج 1، ص 190/علي بن موسي ابن طاووس، سعد السعود، ص 115.
15.محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 1، ص 286/محمد بن مسعود عياشي، تفسير العياشي، ص 249/حاکم حسکاني، شواهد التنزيل، ج 1، ص 191.
16.شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 228 و 237/احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 160/فرات کوفي، تفسير الفرات، ص 108.
17.محمد بن يعقوب کليني، کافي، ج 1، ص 178 و 189/محمد بن مسعود عياشي، تفسير العياشي، ج 1، ص 249.
18.همان، ج 1، ص 205؛ ج 1، ص 276؛ ج 2، ص 21/شيخ صدوق، کمال الدين، ج 1، ص 214 اين روايات صحيحه هستند. و همان، ص 222 و 253/همو، علل الشرائع، ج 1، ص 124/همو، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 131/همو، الخصال، ج 2، ص 479/محمد بن ابراهيم نعماني، کتاب الغيبة، ص 80/علي بن محمد خزاز قمي، کفاية االاثر، ص 53، فرات کوفي، تفسير الفرات، ص 108/محمد بن مسعود عياشي، تفسير العياشي، ج 1، ص 251 و 252.
19.محمود زمخشري، الکشاف، ج 1، ص 524/عبدالرحمن بن ناصر السعدي، تيسير الکريم الرحمن في تفسير کلام المنان، ج 2، ص 89.
20.جنگ هايي که پيامبراکرم(ص) در آنها حضور نداشته است.
21.وهبة زحيلي، التفسير المنير، ج 5، ص126.
22.محمد بن محمد انصاري قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج 3، ص 180.
23.فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، ج 4، ص 113/محمدرشيدرضا، المنار، ج 5، ص 182.
ابن جوهري، طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن الکريم، بيروت، دارالفکر، بي تا.
ابن سليمان، مقاتل، تفسير مقاتل بن سليمان، بيروت، دار احياء التراث، 1423ق.
ابن طاووس، علي بن موسي، سعد السعود، نجف اشرف، المکتبة الحيدرية، 1396ق.
ابن قتيبهالدينوري، عبدالله بن مسلم، الامامة و السياسة، تحقيق علي شيري، قم، شريف رضي، 1413ق.
ابن کثير قرشي دمشقي، اسماعيل، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالاندلس، بي تا.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1995.
اسماعيل زاده، ايلقار، تفسير تطبيقي آيه تطهير، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1382ش.
آصفي، محمد مهدي، در آيينه وحي، ترجمه ي محمد حسين نواب، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(رح)، 1385
اندلسي، محمد بن يوسف، البحر المحيط، بيروت، دارالفکر، 1420ق.
انصاري قرطبي، محمد بن محمد، الجامع لاحکام القرآن، بيروت، دارالفکر، 1999م.
ايجي، عضدالدين، شرح المواقف، قم، منشورات شريف رضي 1907ق.
بيهقي، احمد بن حسين، السنن الکبري، بيروت، دارالفکر، بي تا.
ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، تحقيق عبدالرحمان محمد عثمان، بيروت، دارالفکر، 1403ق.
تفتازاني، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، قم، منشورات الشريف الرضي، 1371.
ثقفي، ابراهيم بن احمد، الغارات، قم، موسسه دارالکتاب، 1410ق.
ثمالي، ابوحمزه، تفسير ابوحمزه ثمالي، بيروت، دارالمفيد، 1420ق.
حراني، ابن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1404ق.
حسکاني، حاکم، شواهد التنزيل، تهران، موسسه چاپ و نشر، 1411.
حسيني شيرازي، سيد محمد، تقريب القرآن الي الاذهان، بيروت، دارالعلوم للطباعة و النشر، 1424ق.
حسيني فيروزآبادي، سيد مرتضي، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1402ق.
ـــــــ، الکافي في الفقه، تحقيق رضا استادي، اصفهان، مکتبة اميرالمومنين(ع)، 1403ق.
محقق حلي، جعفر بن حسن، المسلک في اصول الدين، تحقيق رضا استادي، مشهد، موسسه الطبع و النشر في الآستانة الرضويه المقدسة، 1414ق.
علامه حلي، حسن بن يوسف، الالفين، قم، دارالهجرة، 1409ق.
ـــــــ، الرسالة السعدية، قم، بهمن، 1410ق.
ـــــــ، مناهج اليقين، ياران، 1412ق.
ـــــــ، منهاج الکرامة في معرفة الامامة، قم، موسسه پژوهش و مطالعات عاشورا، 1379.
ـــــــ، نهج الحق و کشف الصدق، تعليق عين الله حسيني ارموي، قم، دارالهجرة، 1400 ق.
حنبل، احمد، مسند احمد، بيروت، دار صادر، بي تا.
خراساني، محمد کاظم، کفاية الاصول، قم، موسسه آل البيت(ع)، لاحياء التراث، 1417ق.
خزاز قمي، علي بن محمد، کفاية الاثر، قم، بيدار، 1401ق.
خويي، سيد ابوالقاسم، محاضرات، قم، موسسه اسماعيليان، 1375ش.
ـــــــ، معجم رجال الحديث، نشر الثقافة الاسلامية، 1413ق.
رازي، ابوالفتح، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1367.
ـــــــ، عصمة الانبياء، بي جا، المکتبة الاسلامية، بي تا.
ـــــــ، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق.
رشيد رضا، محمد، المنار، مصر، بي نا، 1954.
زبيدي، محمد مرتضي، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالمکتبة الحياة، بي تا.
زحيلي، وهبة، التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، بيروت، دارالفکر، 1991.
زمخشري، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، قم، البلاغة، 1415.
سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله، ارشاد الاذهان في تفسير القرآن، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1419ق.
ــــــ، الجديد في تفسير القرآن، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
السعدي، عبدالرحمن بن ناصر، تيسير الکريم الرحمن في تفسير کلام المنان، رياض، موسسه السعيدية، بي تا.
سيوري، فاضل مقداد، اللوامع الالهيه في المباحث الکلامية، قم، مجمع الفکر الاسلامي، 1382.
سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، جدّه، دارالمعرفة، 1365.
صادقي تهراني، محمد، الفرقان في تفسير القرآن، قم، فرهنگ اسلامي، 1365ش.
ــــــ، الخصال، قم، جامعه مدرسين، 1403ق.
ــــــ، علل الشرايع، نجف اشرف، مکتبة الحيدرية، 1386 ق.
ــــــ، عيون اخبار الرضا(ع)، بي جا، جهان، 1378ق.
ــــــ، کمال الدين و تمام النعمة، قم، دارالکتاب الاسلامية، 1395ق.
ــــــ، معاني الاخبار، قم، جامعه مدرسين، 1361ش.
صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، قم، کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1404ق.
طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1417ق.
طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، مشهد، مرتضي، 1403ق.
طبرسي، فضلبن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دارالمعرفة، 1406ق.
شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
ـــــ، الامالي، قم، دارالثقافة، 1404ق.
ـــــ، مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعة، 1411 ق.
طيب، سيدعبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، اسلام، 1378 ش.
عاملي، سيد جعفر مرتضي، اهل بيت در آيه تطهير، ترجمه محمد سپهري، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1379ش.
عاملي، علي بن حسين، تفسير الوجيز، قم، دارالقرآن الکريم، 1413ق.
عراقي، ضياء الدين، مقالات الاصول، تحقيق محسن اراکي، قم، مجمع الفکر الاسلامي، 1414 ق.
علم الهدي، سيد مرتضي، الامالي، تحقيق سيد محمد بدرالدين النعساني الحلبي، قم، مکتبة آيت الله مرعشي نجفي، 1403ق.
ـــــــ، تنزيه الانبياء و الائمه(ع)، بيروت، دارالاضواء، 1409ق.
ـــــــ، الشافي في الامامة، قم، موسسه اسماعيليان، 1410ق.
عياشي، محمد بن مسعود، تفسير العياشي، تهران، چاپ خانه علميه، 1380.
غروي اصفهاني، محمد حسين، نهاية الدراية في شرح الکفاية، قم، سيدالشهداء(ع)، 1374.
فاضل لنکراني، محمد و شهاب الدين اشراقي، آية تطهير روية مبتکرة، بيروت، الامام و الدراسات الاسلامية، 1416ق.
فراهيدي، خليل بن احمد، العين، قم، دارالهجرة، 1405.
فضل الله، سيد محمد حسين، من وحي القرآن، بيروت، دارالملاک، 1419ق.
فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1991.
فيومي، احمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي، قم، دارالهجرة، 1405.
قرشي، سيدعلي اکبر، احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت، 1377 ش.
قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1364ش.
قشيري نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالفکر، بي تا.
سيد قطب، في ظلال القرآن، بيروت، دارالشروق، 1415 ق.
قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، موسسه دارالکتاب، 1404 ق.
کاشاني، ملافتح الله، زبدة التفاسير، قم، موسسة المعارف الاسلامية، 1423 ق.
ــــــ، منهج الصادقين، تهران، چاپخانه محمد حسن علمي، 1330.
کاشاني، محمد بن مرتضي، تفسير معين، قم، مکتبة آيت الله المرعشي النجفي، 1410ق.
کرماني، احمد، المصابيح في اثبات الامامة، بيروت، منشورات احمد، 1969.
کشي، ابوعمر، رجال الکشي، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.
کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1365ش.
کوفي، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الکوفي، تهران، موسسه چاپ و نشر، 1410 ق.
کوفي، محمد بن سليمان، مناقب الامام اميرالمومنين(ع)، تحقيق محمد باقر محمودي، قم، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، 1412.
لاهيجي، شريف محمد بن علي، تفسير شريف لاهيجي، بي جا، موسسه مطبوعاتي علمي، 1340ش.
محسني، محمد آصف، صراط الحق في المعارف الاسلامية و الاصول الاعتقادية، نجف اشرف، مطبعة نعمان، 1387ق.
ــــــ، مشرعة بحارالانوار، مکتبة العزيزي، 1381.
محمد ري شهري، محمد، اهل البيت في الکتاب و السنة، قم، دارالحديث، 1375.
مدرسي، سيد محمد تقي، من هدي القرآن، تهران، دار محبي الحسين، 1419ق.
مراغي، احمد مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
مشهدي قمي، محمد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، موسسه طبع و نشر وزارت ارشاد، 1366ش.
مصطفوي، حسن، تفسير روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380ق.
مغربي، قاضي نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، تحقيق سيد محمد حسيني جلالي، قم، موسسه ي النشر الاسلامي، بي تا.
مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، موسسه اسماعيليان، 1417ق.
مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1381.
شيخ مفيد، محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413 ق.
ــــــ، الامالي، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413 ق.
ــــــ، المسائل العکبرية، قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق.
ــــــ، الفصول المختارة، بيروت، دارالمفيد، 1414.
نعماني، محمد بن ابراهيم، کتاب الغيبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق.
منبع: نشريه معرفت كلامي شماره 1
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}